با گذشت یک هفته از ۲۲ بهمن و فاصله گرفتن از فضای احساسی قبل و بعد از آن، شاید بهتر بتوان مسایل مربوط به آنرا مورد بررسی قرار داد.
بعد از حوادث روز عاشورا، دو طرف اقدام به برنامهریزی و آمادهسازی خود برای روز ۲۲ بهمن کردند، روزی که در تحلیلهای هر دو سوی ماجرا بهعنوان نقطه عطف و سرانجام قطعی، برای پیروزی یا شکست تصور و تصویر گردید.
یک سوی ماجرا، مطابق معمول، با بسیج نیروهای خود سعی در مصادره راهپیمایی و بهرهبرداری تبلیغاتی از آن و سوی دیگر با هدف یکسره کردن کار دولت، سعی در بدست گرفتن میدان و پایان بخشیدن به جدال چندماهه و پیروزی نهایی داشت.
نکته مغفول در این بین اما نحوه برنامهریزی و سازماندهی نیروها بود. همانقدر که طرف حکومت با استفاده از اصل مخفیکاری، برگ برنده را با خود داشت، طرف سبز چارهای جز برنامهریزی علنی و ابراز اهداف در سایتها، وبلاگها و شبکههای اجتماعی آنلاین نداشت.
با مطرح شدن طرح اسب تروا و اقبال عمومیتر به آن در مقابل طرحهای دیگر، دوستان خوشبینتر کار را تمام شده پنداشتند و پیشاپیش جشن پیروزی گرفتند، غافل از اینکه صحیح بودن اصل یک ایده و استقبال از آن دلیلی بر کامل بودن آن نیست. بعنوان یکی از افراد موافق با اصل طرح، اشکالاتی را نیز بر آن داشتم که مهمترین آنها بیخبری از اقدام طرف مقابل در چگونگی مقابله با آن و نیز ناتوانی در برنامهریزی و انسجام سبزها در اجرای دقیق و قدمبهقدم پروژه اسب تروا از آن جمله بود.
در حالی که در یک پیمان نانوشته، در ظاهر همه با اجرای آن موافق بوده و پیروزی خود را قطعی میپنداشتند، بهفاصله چند ساعت از پایان راهپیمایی، هجمهای از مخالفت، سرزنش ، تقبیح و تکفیر بهطرف مبدا طرح و سایت مطرح کننده آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. مسالهای که باعث شد کمتر کسی به دنبال چرایی ناکام ماندن آن باشد. در حالی که قبل از اجرا، کسی با آن موضوع مخالفت نکرده بود، با شکست طرح اما، اکثر افراد اعلام کردند که از قبل میدانستند که پیروزی درکار نخواهد بود و شکست طرح حتمی است.
در اینکه حکومت بهخوبی از عهده جلوگیری از حضور افراد در محوطه اصلی میدان آزادی برآمد و با اندک افرادی از خودیها، قسمت اصلی میدان منتهی به محل سخنرانی و در تیررس دوربینهای تلویزیونی را از آن خود کرد، شکی نیست. این مساله به کمک سبزها آمد تا بتوانند خود را تطهیر کرده و بهراحتی طراح و حکومت را مقصر اصلی در ناکامی معرفی کنند.
حال کمی از میدان آزادی فاصله بگیریم و به میدان صادقیه برویم، محلی که بنا به اعلام قبلی آقای کروبی به حضور و شروع راهپیمایی خود از آنجا، باعث تجمع منسجمتر سبزها گردید. همانگونه که در تصاویر منتشر شده از حضور ایشان و استقبال اولیه مردم برمیآید، در این نقطه، سبزها علاوه بر هماهنگی و شناخت یکدیگر، بهراحتی میدان را در اختیار داشتند، اما با شلیک اولین گاز اشکآور، جمعیت شروع به متفرق شدن کرد و در ادامه شلیکها کسی جز کروبی، محافظین و پسرانش در صحنه نماند. مهمترین نکتهای که سبزها از آن شاکی بودند، ناتوانی در شناخت یکدیگر بود، چرا که در ایده اسب تروا گفته شده بود با ظاهری مبدل در صحنه حاضر شوید و با خود نشانه ظاهری در سبز بودن حمل نکنید.
در نقطهای دیگر اما اوضاع از این هم ناخوشایندتر است. در تصویر دیگری که منتشر شده و اکثر خبرگزاریها و تلویزیونهای بینالمللی نیز اقدام به پخش آن کردند، جوانی دیده میشود که وحشیانه مورد ضرب و شتم یکی از افراد با لباس نظامی قرار میگیرد. با اینکه تصویربرداری از زاویه نسبتاْ بسته صورت گرفته و حواشی صحنه بهچشم نمیآید، اما میتوان رهگذرانی را دید که صحنه را میبینندو بدون کوچکترین واکنشی، بیتفاوت از مقابل دوربین میگذرند. در اینجا هم ایراد از طرح اسب تروا است؟
باور کنیم همه آنچه اتفاق افتاد به گردن دیگران نیست، خود ما نیز شاید تقصیری داشته باشیم، شاید!
در ادامه به بررسی طرح چهارشنبهسوری خواهم پرداخت.
طی چند روز اخیر دو مراسم دولتی در دو کشور اروپایی به صحنه رویارویی سبزها و نیروهای طرفدار کودتا تبدیل شد.
یکی در محل اقامت چند ماهه آیتالله خمینی در دهکده نوفللوشاتو فرانسه، و دیگری در سالن دیدولن شهر روتردام هلند.
نگاهی به این دو رخداد میتواند جنبش سبز و طرفداران آن را از یکسو و مردم عادی و ناظران دیگر کشورها را از دیگرسو با حقایق موجود در کشور بیش از پیش آشنا و در ادامه به همراهی بیشتر با جنبش وادارد.
در نوفللوشاتو آنچه روایت و یا بهتصویر کشیده شد، حاکی از عقلانیت سبزها و حرکتهای حساب شده آنان در وادار کردن طرف مقابل به عکسالعمل خشونتآمیز و نمایش ذات پرخاشگر و بیمنطق آنان است. در حالی که سبزها با در دست داشتن عکس کشته شدههای حوادث اخیر و توزیع و توضیح آن با مسالمت و آرامش درخور تحسین، بین رهگذران و نیروهای ژاندارمری فرانسه که جهت برقراری نظم به محل آمده و انصافاً بهخوبی به این امر مبادرت کردند، باعث شد کفه ترازو به شکل قابل توجه به سوی سبزها، سنگینی کند. این مساله زمانی چشمگیرتر شد که طرف مقابل که در بینایشان، دیپلماتهای رسمی و خانوادههای آنها نیز حضور داشتند، اقدام به برخورد فیزیکی و حمله به طرف سبزها کردند، با این حرکت نه تنها سنگینی کفه سبز ترازو افزایش یافت که باعث شد در کفه طرفداران دولت کودتا که طبق معمول با اتوبوس به محل آورده شده بودند، جز فحاشی و میل به زد و خورد، چیز دیگری بهچشم نیاید و به سادگی و روشنی به ناظران اروپایی بیش از پیش ثابت شود، اینان که بهاصطلاح دیپلمات نامیده میشوند و در یک کشور اروپایی و آزاد، اینگونه اقدام به برخورد فیزیکی با کسانی میکنند که مورد حفاظت ژاندارمری فرانسه قراردارند، دیگرانی که دیپلمات نیستند و نیروهای لباس شخصی، پلیس، بسیج، سپاه و… نام دارند، در داخل ایران با مردم بیپناه چه میکنند.
در جای دیگر اما حکایتی دیگر است. درشبی سرد و زمستانی، کنسرت موسیقی دولتی با نام صلح، قصد اجرای برنامه دارد. اقدام دیرهنگام سبزها در برقراری ارتباط با مسئولان شهر روتردام، هرچند بسیار مثبت و روشنگر است، اما مانع از برگزاری برنامه نمیشود و کنسرت در سالنی با صندلیهای خالی و با حضور میهمانهای ویژه که با بلیطهای اهدایی به محل آورده شدهاند و نیز جمعی از سبزها که توانستهاند با هشیاری راهی به داخل بجویند، آغاز میشود.
اینجا اما عمل نیروهای دو طرف و نیز افراد حراست از سالن بهگونهای دیگر است. در ابتدا اعتراض آرام سبزها با برخورد خشن مامورین مواجه شده و در ادامه به فحاشی از طرف دعوتشدههایی ختم میشود که شاید اولین حضورشان در یک کنسرت موسیقی باشد. برخورد و حمله فیزیکی همراه با الفاظ بسیار رکیک در یک محیط فرهنگی و از طرف افرادی که با راهاندازی تور اروپایی اجرای موسیقی صلح! سعی در نمایش فرهیختهگی خود دارند،بار دیگر نقاب از رخ ایشان فرومیاندازد و چهره واقعی آنها را نمایان میکند.
در این بین اما، سبزها که انتظار چنین برخوردی را در یک محیط فرهنگی نداشتند، و خود را در مقابل نیروهای امنیتی سالن، میهمانهایی با بلیط اهدایی و نیز فحاشیها و برخورد فیزیکی افراد وابسته به سفارت میدیدند، عصبی شده و شروع به شعار دادن و خواندن سرود میکنند که باعث ناتمام ماندن اجرا میشود.
در اینجا میتوان بیش از پیش به ضرورت برنامهریزی در انجام تجمعات اعتراضی پی برد. چاپ عکسهایی از کشتهشدههای اخیر با توضیحی چند کلمهای به زبان کشور میزبان در زیر تصاویر و توزیع آن بین مدعوین، صحبت رو در رو و آرام با افراد حاضر در محل و سعی در بیان دلایل حرکات اعتراضی، حفظ خونسردی و آرامش و در صورت لزوم، سکوت، سکوتی که در پارهای مواقع اثری بیش از فریاد دارد … همه و همه میتواند منجر به روشنگری بیشتر و در نتیجه همراهی بیش از پیش از پیش دیگران با جنبش شود. کاری که در مقابل سالن محل برگزاری کنسرت صورت گرفت و حضور افرادی از کشور میزبان، در بین سبزها، این مساله را نمایان ساخت.