February 17, 2010
ما را چه شد؟

با گذشت یک هفته از ۲۲ بهمن و فاصله گرفتن از فضای احساسی قبل و بعد از آن، شاید بهتر بتوان مسایل مربوط به آن‌را مورد بررسی قرار داد.


بعد از حوادث روز عاشورا، دو طرف اقدام به برنامه‌ریزی و آماده‌سازی خود برای روز ۲۲ بهمن کردند، روزی که در تحلیل‌های هر دو سوی ماجرا به‌عنوان نقطه عطف و سرانجام قطعی، برای پیروزی یا شکست تصور و تصویر گردید.

 یک سوی ماجرا، مطابق معمول، با بسیج نیروهای خود سعی در مصادره راهپیمایی  و بهره‌برداری تبلیغاتی از آن و سوی دیگر با هدف یک‌سره کردن کار دولت، سعی در بدست گرفتن میدان  و پایان بخشیدن به جدال چندماهه و پیروزی نهایی داشت.


نکته مغفول در این بین اما نحوه برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی نیروها بود. همان‌قدر که طرف حکومت با استفاده از اصل  مخفی‌کاری، برگ برنده را با خود داشت، طرف سبز چاره‌ای جز  برنامه‌ریزی علنی و ابراز اهداف در سایت‌ها، وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی آن‌لاین نداشت.


با مطرح شدن طرح اسب تروا و اقبال عمومی‌تر به‌ آن در مقابل طرح‌های دیگر، دوستان خوشبین‌تر کار را تمام شده پنداشتند و پیشاپیش جشن پیروزی گرفتند، غافل از این‌که صحیح بودن اصل یک ایده و استقبال از آن دلیلی بر کامل بودن آن نیست. بعنوان یکی از افراد موافق با اصل طرح، اشکالاتی را نیز بر آن داشتم که مهم‌ترین آنها بی‌خبری از اقدام طرف مقابل در چگونگی مقابله با آن و نیز ناتوانی در  برنامه‌ریزی  و انسجام سبزها در اجرای دقیق  و قدم‌به‌قدم پروژه اسب تروا از آن جمله بود.


در حالی که در یک پیمان نانوشته، در ظاهر همه با اجرای آن موافق  بوده و پیروزی خود را قطعی می‌پنداشتند، به‌فاصله چند ساعت از پایان راه‌پیمایی، هجمه‌ای از مخالفت، سرزنش ، تقبیح و تکفیر به‌طرف مبدا طرح و سایت مطرح کننده آغاز شد و هنوز هم  ادامه دارد. مساله‌ای که باعث شد کمتر کسی به دنبال چرایی ناکام ماندن آن باشد. در حالی که قبل از اجرا، کسی با آن موضوع مخالفت نکرده بود، با شکست طرح اما، اکثر افراد اعلام کردند که از قبل می‌دانستند که  پیروزی درکار نخواهد بود و شکست طرح حتمی است.
در این‌که حکومت به‌خوبی از عهده جلوگیری از حضور افراد در محوطه اصلی میدان آزادی برآمد و با اندک افرادی از خودی‌ها، قسمت اصلی میدان منتهی به محل سخنرانی و در تیررس دوربین‌های تلویزیونی را از آن خود کرد، شکی نیست. این مساله به کمک سبزها آمد تا بتوانند خود را تطهیر کرده و به‌راحتی طراح و حکومت را مقصر اصلی در ناکامی معرفی کنند.

حال کمی از میدان آزادی فاصله بگیریم و به میدان صادقیه برویم، محلی که بنا به اعلام قبلی آقای کروبی به حضور و شروع راه‌پیمایی خود از آن‌جا، باعث  تجمع منسجم‌تر سبزها گردید.  همان‌گونه که در تصاویر منتشر شده از حضور ایشان  و استقبال اولیه مردم بر‌می‌آید، در این نقطه، سبزها  علاوه بر هماهنگی و شناخت یکدیگر، به‌راحتی میدان را در اختیار داشتند، اما با شلیک اولین گاز اشک‌آور، جمعیت شروع به متفرق شدن کرد و در ادامه شلیک‌ها کسی جز کروبی، محافظین و پسرانش  در صحنه نماند. مهمترین نکته‌ای که سبزها از آن شاکی بودند، ناتوانی در شناخت یکدیگر بود، چرا که در ایده اسب تروا گفته شده بود با ظاهری مبدل در صحنه حاضر شوید و با خود نشانه‌ ظاهری در سبز بودن حمل نکنید.

در نقطه‌ای دیگر اما اوضاع از این هم ناخوشایندتر است. در تصویر دیگری که منتشر شده و اکثر خبرگزاری‌ها و تلویزیون‌های بین‌المللی نیز اقدام به پخش آن کردند، جوانی دیده می‌شود که وحشیانه مورد ضرب و شتم یکی از  افراد با لباس نظامی قرار می‌گیرد. با این‌که تصویربرداری از زاویه نسبتاْ بسته  صورت گرفته و حواشی صحنه به‌چشم نمی‌آید،  اما می‌توان رهگذرانی را دید که صحنه را می‌بینندو بدون کوچکترین واکنشی، بی‌تفاوت از مقابل دوربین می‌گذرند. در این‌جا هم ایراد از طرح اسب تروا است؟
 
باور کنیم همه آن‌چه اتفاق افتاد به گردن دیگران نیست، خود ما نیز شاید تقصیری داشته باشیم، شاید!

در ادامه به بررسی طرح چهارشنبه‌سوری خواهم پرداخت.

+



نوشته‌شده‌ در ‌کنج ‌قفس 19:25 Balatarin Delicious Digg