June 30, 2007
تنهایی
تنهایی بی‌اصول و بی صاحب، تنهایی بی‌خاصیت هرگز دریچه‌ای ندارد که رو به سویی باشد. نسیمی ندارد که رو به دشتی بوزاند. زایش هنر در تنهایی است و این‌که خداوند بزرگ این‌همه اثر دارد، تنهاست. زایش هنر در تنهایی است و خلاقیت شریکی ندارد، اما رفیع‌ترین احساس انسان به هستی هنر است که زبان همه‌گیر دارد.


نوشته‌شده‌ در ‌کنج ‌قفس 01:46 Balatarin Delicious Digg
June 24, 2007
رفاقت
هم‌نشینی رفاقت نیست، دوستی رفاقت نیست. رفاقت شکنجه‌ی بسیاری در معنای پنهان خودش کشیده که فقط در طی نقطه به نقطه و منزل به منزل در سفر مواج آن به‌دست می‌آید. گذشت هر لحظه‌اش بر گذشته‌ی خودش سیری تجربی دارد که واگو کردنش محال است و هر تجربه‌ای که پایه‌های آن بر عاطفه نشسته باشد، بی واگو، به‌سمت عشق است.



رفاقت در ساختن آن به‌دست نمی‌آید. تعریف ساخت به هیچ عشقی نزدیک نیست، برای این گرفتاری عظیم و جانسوز، برای این التهاب ممتد متعهد و عاشقانه، تعریفی که بر استدلال باشد نیست.









نوشته‌شده‌ در ‌کنج ‌قفس 22:38 Balatarin Delicious Digg
June 23, 2007
واقعیت
واقعیت را اگر از شعر جدا کنیم، زیبا نیست. خیلی‌ها از در دروازه شعر و
ادبیات قابل اعتماد شده‌اند، در واقع زیبا نیستند، چون به واقعیت اطمینانی
نیست.





نوشته‌شده‌ در ‌کنج ‌قفس 19:59 Balatarin Delicious Digg