May 9, 2007
حکایت بیمارِ خرخورده و حاج منوچ
گویند در ایام ماضی ، حکیمی بود که شاگردی داشت.


روزی از روزها شخصی نزد حکیم می‌رود و از او تقاضای حضور بر بالین بیماری می‌‌نماید.


از قضا، حکیم ناخوش بوده و از شاگردش می‌خواهد که بر بالین بیمار حاضر شود ،
اما شاگرد هنوز در ابتدای کار بوده و از طبابت چیزی نمی‌دانسته .


حکیم که این نکته می‌دانست از شاگردش می‌خواهد پس از حضور بر بالین بیمار ، در
اطراف او جستجو کند تا نشانه ای از غذایی که خورده بیابد و بیماری را به آن غذا نسبت دهد .


شاگرد حکیم پس از حضور بر بالین بیمار، هر چه جستجو می‌کند چیزی نمی‌یابد جز پالان الاغی !


پس اعلام میکند که بیمار " خر " خورده و ازاین‌رو ناخوش گشته!


حال حکایت شرم‌الشیخ است و جناب حاج منوچهر خان متکی.


پس از اینکه عقلای! قوم در می‌یابند که در صورت رویارویی وزیر خارجه ایران با
دوشیزه‌ی امریکایی، یحتمل کاری از ایشان در راستای ذوب یخ‌های فی‌مابین
برنمی‌آید جز خوردن بستنی در سیبری! از او می‌خواهند دنبال بهانه ای بگردد
تا صحنه را ترک کند ، از قضا نوازنده‌ی اوکراینی به فریاد می‌رسد و لبخندی
بر لبان جناب وزیر می‌نشاند از این حُسنٍ لباس .


چه در غیر اینصورت باید به دنبال بهانه‌ای دیگر می‌گشت برای استفاده از حب جیم ، چه بسا ممکن
بود به لیوان‌های سرو نوشیدنی بسنده کند که اگر چه در آن نوشیدنی اسلامی
سرو می‌شد ، اما ظاهر آن شبیه هما‌هاست که اجانب در آن زهرماری می‌نوشند
به سلامتی طرف مقابل.


نوشته‌شده‌ در ‌کنج ‌قفس 15:55 Balatarin Delicious Digg