«چه موهبتی است که نمی توان احساس سوختن را به همان گرمی به کسی منتقل کرد، وگرنه جهان يکسره تاول می شد.»
«من همیشه از این زندگی که خودم انتخاب کردم راضی بودم. در یکجایی هم گفتهام، من اگر برگردم و دوباره زندگی کنم، یقینا مثل زندگی قبلی زندگی نخواهم کرد. اما زندگی از نوع دیگر هم من نمیشناسم. این زندگی گذشتهی من تاریخ من است، این زندگی گذشتهی من برایم شیرین است، لذتبخش است. مثل یک اسب سرکش است که دهها بار من را زمین زده، خردم کرده، استخوانهایم را خرد کرده است. ولی هروقت پا به اصطبل گذشتم، از دور من را دیده و شیهه کشیده، برایم سم بر زمین کوبیده و خوشحال شده. به این زندگی من عادت کردهام. در حقیقت نمیتوانم با چیزی آن را عوض کنم. برایم لذتبخش است».
«از آن سالها و سالهای دیگر» نوشته حمزه فراهتی | چاپ اول، انتشارات فروغ - آلمان، پائیز ۱۳۸۵Labels: متفرقه